این است انسان» نوشته فریدریش ویلهلم نیچه(۱۹۰۰-۱۸۴۴)، فیلسوف برجسته آلمانی است و به این پرسش بنیادین پاسخ میدهد که « چگونه آن میشویم که هستیم.»
در سال ۱۸۸۸، یعنی یک سال پیش از روانپریشی نهایی، به نگارش آثار و طرحهای فراوانی پرداخت. این است انسان نیز در همان سال نگاشته شد و بعدها پتر گاست، شاگرد و دوست صمیمی نیچه، این اثر را برای چاپ و انتشار آماده ساخت.
این کتاب به نوعی کارنامه نیچه از زبان و قلم خودش است. او در این کتاب به تشریح نگاه خود به آثارش پرداخته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
بین نوشتههای من زرتشت اثری خاص است. با این اثر بزرگترین هدیهای را به بشریت اعطا کردم که تاکنون وجود داشته است. این کتاب با آوازهای هزاران ساله تنها والاترین کتابی نیست که وجود دارد، بلکه کتاب آن هوای بلندیهاست و تمامی واقعیت انسان در فاصلهای بس سترگ زیرپای آن است، ژرفترین کتابی است که از درونیترین غنای حقیقت زاده شده و چاهی خشکناشدنی است که هر دلوی پس از رسیدن به ژرفای آن لبریز از زر و نیکی خواهد شد.
انجیرها از درختان فرو میریزد، پوست سرخ انجیرهای خوب و شیرین هنگام فرو افتادن کنده میشود. برای انجیرهای رسیده من باد شمالی هستم.