معامله با زن خاکستری پوش
معامله با زن خاکستری پوش

معامله با زن خاکستری پوش

وضعیت محصول:
موجود می باشد
محصول شرکت:
فردریک بکمن
تعداد فروشندگان:
1 فروشنده
رنگبندی محصول:
قیمت محصول:
10,000 تومان
فروشنده:
فروشگاه کتاب آفتاب

لیست فروشندگان / مشخصات فروش این محصول

نام فروشنده زمان ارسال گارانتی تخفیف قیمت
فروشگاه کتاب آفتاب آماده ارسال موجو در انبار ، آماده ارسال گارانتی ندارد بدون تخفیف 10,000 تومان

دخترک پنج سالش بود. هفته پیش باهاش آشنا شدم. یک صندلی کوچک قرمز تو اتاق تلویزیون بیمارستان بود که متعلق به اون بود. وقتی که به بیمارستان اومد این صندلی قرمز نبود، اما اون میدونست که این صندلی دلش می خواست قرمز باشه. بیست و دو بسته مداد شمعی استفاده کرد که رنگش کنه ولی این موضوع اصلا مهم نبود، بیست و دو بسته براش چیزی نبود. همه بهش مداد شمعی میدادند. مثل این میموند که اون با رنگ آمیزی کردن، رنگ بیماری و جای سوزن ها و داروها رو می زدود. البته اون میدونست که این کار غیر ممکنه، بچه باهوشی بود، اما به خاطر اونا هم که شده وانمود می کرد. واسه همین روزاشو صرف نقاشی کردن رو کاغذ می کرد که بزرگترا رو خوشحال کنه؛ و شبها صندلی رو رنگ آمیزی می کرد. چون صندلی واقعا دلش می خواست که قرمز بشه. یه عروسک نرم و خوشگل داشت. یه خرگوش. اونو “خربوش” صدا می کرد. اولش که حرف زدن یاد گرفته بود، بزرگترا فکر می کردن اونو خربوش صدا میزنه چون بلد نبود خرگوش رو درست تلفظ بکنه. ولی اون خربوش صداش می کرد چون اسمش همین بود. این موضوع حتی برای یه آدم بزرگسال هم نباید اونقدرا غیر قابل درک باشه. خربوش بعضی وقت ها می ترسید و اون لحظه بود که اجازه داشت رو صندلی قرمز بشینه. شاید از لحاظ پزشکی ثابت نشده باشه که نشستن رو یه صندلی قرمز از ترس شما کم می کنه ولی خربوش که این رو نمی دونست. دخترک کنار خرگوش رو زمین می نشست پنجه هاشو نوازش می کرد و برای اون قصه می گفت. یه شب تو یه گوشه از راهرو قایم شده بودم که شنیدم دخترک گفت: « من قراره به این زودیا بمیرم خربوش » . همه می میرند. فقط بعضیا ممکنه تو صد هزار سال آینده بمیرند ولی من ممکنه همین فردا بمیرم. بعد به آرومی تو گوش خرگوش گفت: « امیدوارم فردا نباشه. »

مشخصات فنی معامله با زن خاکستری پوش
مترجم
عرفان بنداد
چاپ
اول
سال
1397